در باشگاه ضربالمثل امروز حکایت کوتاهی را از ضربالمثل «ماستمالیکردن» میخوانید.
ضربالمثلهای فارسی را چقدر در مکالمات روزمرهمان به کار میبریم؟ نسل جدید چقدر در کنار تکیهکلامهای امروزی، ضربالمثلها و عبارات کنایهآمیز را به کار میبرند. شاید باید مثل تمامی امور فرهنگی دیگر برای بقای زبان فارسی، ادبیات منظوم و منثور کشورمان از سویی رسانهها و از طرفی دیگر خانوادهها آستین بالا بزنند و در اشاعه این ضربالمثلها سهم داشته باشند.
ضربالمثلها بخش با ارزشی از زبان را شکل میدهند که نشاندهنده اعتقادات و ارزشهای یک جامعه و فرهنگ هستند. استفاده بجا از ضربالمثلها باعث زیبایی کلام و درک بهتر پیام از سوی شنونده میشود.
با این وصف در باشگاه ضربالمثل امروز به نقل حکایت کوتاهی از ضربالمثل «ماستمالی کردن» میپردازیم.
ضربالمثلی که معمولا اگر بخواهند موضوع و قضیهای را به ظاهر حل کنند و رفع و رجوع، از آن استفاده میکنند.
اما جریان این مثل چیست؟
در مورد ریشه تاریخی این ضربالمثل محمد مسعود در روزنامه مرد امروز خود مینویسد: جریان بر میگردد به عروسی محمدرضا پهلوی و فوزیه.
از آنجا که فوزیه اهل مصر بود و قرار بود میهمانان مصری به همراه عروس از طریق راه آهن جنوب تهران وارد شوند، محمدرضا دستور داد تا تمامی دیوارهای مجاور راه آهن و روستاهای اطراف را سفید کنند.
در آن حوالی اما روستایی بود که گچ نداشت. از همین رو تصمیم گرفتند از آنجا که کشک و ماست به فراوانی در آنجا بود، دیوار ها را با ماست سفید کنند و با این کار این قائله را ختم کردند.
سلام دوستان وسروران عزیز
به وبلاگ خودتان خوش آمدید امیدوارم لحظات شادی داشته باشید لطفا پس از خواندن و مشاهده هر مطلب نظرات خود را مرقوم فرمایید. متشکرم